سپید لحظه ها
۰۴ شهریور ۱۳۸۵
  زبان موسیقی

چه زیباست زبان موسیقی و قدرت ملودیها که با آن برای درک همدیکر گاهی نیازی به استفاده از کلمات نیست.ببینید که پاکو دوسیا ,لری کوریل و جن مک لگلین با چه شوری با هم سخن میگویند.

اینجا را کلیک کنید


سالها پیش دوستی داشتم از کشور لبنان که دانشجوی پزشکی بود و در کنار آن سازنده آهنگ و نوازنده گیتار.روزی به من گفت اگر کشورهائی که با هم جنگ دارند به جای استفاده از توپ و تانک واسلحه برای مقابله با هم هر کدام یکی از بهترین نوازندگانش را بفرستد و هر کشوری که نوازنده آن نوای بهتر را نواخت برنده میدان جنگ اعلام کنند ودیگری را بازنده, ملودیهای آنها چنان با هم تلفیق پیدا خواهد کرد که کشورهای آنها ناچار به اعلام صلح میشوند.

میدانم که کمی رویاپروری کردم.

_______________

------------------------------------------------

 
Comments:
دیدم و بسیار لذت بردم.راستی چرا پست مانوش رو حذف کردی؟
 
تاراز جان فکر کردم اینترنت جای امنی نیست و کلا ما آدم بزرگها میتونیم برای خود تصمیم بگیریم که عکسمون جای باشه یا نه و من حق ندارم که به جای مانوش تصمیم بگیرم و خودش هم هنوز در سنی نیست که همچه تصمیمی بگیره,خواهرم هم چندان راضی نبود.ولی روز اول مدرسش خیلی جالب بود من و یکی از برادرهام و مادرمون هم همه رفته بودیم بچه های دیگه هم همه با افراد فامیلشون آمده بودند. برنامه های جالبی برای بچه ها اجرا کردند و روز خوبی بود.
 
سلام سپیدجان
خوبی؟
ببخش که این مدت نبودم و نتونستم به وبلاگت سر بزنم.
واقعا حیف که این همه مدت وبلاگ-ننویسی ات را از دست داده ام.
نگاه زیبا و منصفانه ات به امور را تحسین میکنم.
موفق باشی ،که هستی!
دوستدارت نرگس
در ضمن خیلی هم خوش تیپی.
 
نرگس جان اگر بدونی چقدر خوشحالم که می بینمت.دلم خیلی خیلی برای خودت و نوشتهای زیبات تنگ شده بود.یک دنیا ممنون از ابراز نظرت که برام واقعأ امید بخشه.در این مدت وبلاگ نویسی با دوستان خوب و بامهر و محبتی آشنا شدم که ارتباط با آنها باعث شادی بیشتر روح و روانم میشه.از تعریفت هم که دیگه قند توی دلم آب شد.هه هه چیکار کنیم دیگه بچه خوزستان اگر هیچی نداشته باشه "تیپ باید داشته باشه" هه هه---> یک کمی هم لاف.الان اینجا ساعت چهار صبحه,خوابم نمیرفت گفتم سری بزنم که کامنت تو را دیدم و چقدر شاد شدم.نرگس جان شاد باشی
 
سلام سپيده عزيز، من از وبلاگ اين نرگس خانم گل اومدم اينجا، خواستم بگم که من هم از نوشته های اريک فريد خيلی خوشم مياد، بازی با کلماتش واقعا بی نظيره . در ضمن لينک اون نوشته درباره سکس در دوران پيری رو هم گذاشتم در وبلاگم، و البته لينک وبلاگت رو هم، خيلی خوشحالم از آشناييت
 
اين ويدئوی موزيک هم عالی بود
 
این موزیک‌ویدئو را که دیدم یاد سخنان گهربار لاریجانی افتادم. در یکی از همان نمایش‌ها که تنها در ایران اکران می‌شود، عده‌ای جوان قرار بود سوالات خودشان را بی‌پرده با رییس صدا‌و‌سیما مطرح کنند! یکی از جوان‌ها در مورد نشان ندادن ساز در برنامه‌های تلویزیونی سوال کرد، حضرت‌اش فرمودند «خواست خود نوازندگان است، چون هنگام نواختن دچار حالات خاصی می‌شوند و سر و گاه بدن خودشان را حرکت می‌دهند خودشان صلاح می‌بیند که وقت نواختن بر پرده نباشند.»
 
سلام
خيلي رويايي بود ولي ميگن وصف العشق مساوي است با نصف العشق!!! / لبناني ها بين كشورهاي عربي خيلي موسيقي رو خوب ميفهمند و اصلا موسيقي عربي بدون لبنان معنايي ندارد...به اميد صلح و از آشنايي با شما خوشبختم
 
Salam.
Kheeeeelly sharmande ke zoodtar sar nazadam. Gereftare ye seri masael budam :P Bazam sharmande. Az in be bad hatman sar mizanam :)
Take Care
 
سپیده جان رویا پروری نکردی .
موسیقی غذای روح است اما ستیزه جویان هیچوقت مزه آنرا نمی فهمند . شاد باشی دوست خوب من .
شهربانو
 
سلام احمدرضا خوشحالم میبینمت .از کامنتت کلی خندیدم.والا از اینا بعید نیست که یک روز هم حرکات غذا خوردن را هه هه خندم میگیره بخدا دست خودم نیست قبیح بدونن و یک قانون بیارن که از آن به بعد ادمها موقع غذا خوردن باید یک پارچه روی سرشان بیاندازند و قاشق غذا را از زیر پارچه رد کنن که کسی خدای نکرده از دیدن حرکات غذا خوردن "یک جورای" نشه!!!؟؟.تصورش را بکن!.خوب بگذریم کمی شوخی بود.رابطه ای که موزیسین بانواختن ملودیها برقرار میکنه گاهی چنان عمیقه که انگار ملودیها در وجود او به جریان افتادن و پیکر او با زبان موسیقی همزبان میشه.احمدرضا عزیز مرسی که آمدی باز هم از دیدنت خوشحال میشم.
 
امید عزیز من هم از اشنای با شما خوشحالم مرسی از کامنت.بله لبنانیها موسیقی قوی دارن و خوانندههای بسیار مسلط و پر جذبه که البته مصر هم با ام کلثوم و عبدلحلیم حافظ که جاودانی شدند از اهمیت بسزای برخورداره .البته در این ویدئو موزیک فلامنکو نواخته میشه که با موزیک عربی هماهنگی خوبی داره.آهنگهای هست که تلفیقی از عربی و موزیک آندلوزی هست بسار زیبا.شاید در یکی از پستها بگذارم.این فیلم از دوران جوانی پکودلوسیا است که الان فردی مسن ولی همچنان معروف و در صحنه موسیقی.امید عزیز حتمأ از وبلاگت دیدن میکنم.ممنون که اومدی خوشحالم کردی.
 
آوا جان چه خوب چشمان ما به جمال شما روشن شد.خیلی خیلی مسرور و خوشحلم کردی عزیز.به قول شیرازیها که من نیستم ولی شونم به شونشون بعد ازجنگ خورده "دشمنت شرمنده کاکو".آوا جان اصلا مهم نیست.من خودم هم گاهی برام پیش میاد همچه موقعیتی و درک میکنم.همین که حالا هم اومدی خیلی صفا آوردی.هر وقت هم که باز کارو بار داشتی میدانم هم که مشغول درس خواندنی کاملا راحت باش فقط بدون که از دیدنت همیشه شاد میشم.راستی وبلاگم خوشگله یا نه؟
 
به به شهربانو جان همین الان یک پیک شراب قرمز آوردم که به سلامتی تو زن زیبای شهر باکو مینوشم.امشب کمی سرخوشم شهربانو جان شاید به دلیل اینکه دیروز احساس پیری و درمانگی شدیدی میکردم.خودم را فرسوده و زندگیم را بیهوده احساس میکردم.و امشب برای خودم جشن آرامش وسرور و هستی وجودم را بعد از تلاطم روحی و احساس نیستی دیروز را گرفتم.یک جای خواندم که ما زنها برای لمس احساس خوشبختی به گذران لحضه های ناخوشبختی یا کمبود خوشبختی داریم!!!.اگر هم درست باشه امیدوارم که اپیدمی و عادت نشه.هه هه
بله شهربانوی عزیزم چه زیبا گفتی که موسیقی غذای روحه.من باگوش دادن به بعضی موزیکها و آوازها چند بار میمیرم و دوبار زنده میشم همانطور که با رقص میتونم به اوج حالت خلصه برسم .روح انسان هم احتیاج به تغذیه داره. در ضمن شهربانو جان چند بار که نوشتی از دوران سختی که گذراندی.من سوال نکردم که چه بوده ولی میتونم حدس بزنم و تا حدی هم از مطالب وبلاگت ولی نخواستم جسارت کنم . اگر دوست داشتی لازم دونستی با کمال میل آماده گوش دادن هستم.فرقی نمیکنه چه زمانی.
فدات شم
 
سپیده جان گرچه خیلی دوست دارم و می گویم که شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش-- که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش . اما خودم تا به حال مشروب ننوشیدم . نوش جان شما . اما به مسیقی علاقه دارم و حالا هنگام کار با صدای آرام موسیقی به کارهایم می رسم .
وقتی که بچه بودیم رسم بر این بود که در میهمانیها اول به مردان غذا داده می شد و به قول شما بهترین غذا و بعد به زنها . توی خونه هم داداشها آقا بالاسرمون بودند . اما حالا اوضاع کمی فرق کرده و میز غذا مختلط چیده می شود و آدم کمتر حرص و جوش می خورد .
اما در مورد خودم و آنچه که کشیدم از لابلای نوشته هایم می توانی متوجه شوی . من دو فرزند دارم و به خاطر آنها 25 سال زندگی زناشوئی پرمشقت را تحمل کردم . حالا هر دو فرزندم دانشجو هستند و دو سالی می شود که بدون همسر و ما سه تائی کنار هم زندگی می کنیم . دوران سخت را گذراندیم و حالا با آرامش روحی مشغول زندگی هستیم . اوقات فراغتم را به نوشتن روزنوشتها و حکایتها و اشعار ترکی آذربایجانی می گذرانم و . در ضمن ما ده سالی می شود که در آلمان زندگی می کنیم .
سپیده جان شراب سرخ نوش جان . اما مواظب باش زیاده روی نکنی .
می بوسمت شهربانو
 
شهربانو جان متشکر از نظر لطفت.زیاده روی نمیکنم فقط گاهی و به ندرت مینوشم و کلا اهل ورزش و تغذیه سالم هستم و ورزش جزوه زندگی من هست .خوشحالم که بعد از تحمل این همه سختی در کناره فرزندانت در آرامش به سر میبری و تونستی سختیها را پشت سر بگذاری.برای خودت و فرزندان گلت آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنم.
 
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
 
کمنتار قبلی خودم بودم.فقط برای تست بود.
 
سپیده عزیز از طریق وبلاگ راوی اومدم اینجا! همچین هم خیال پردازی نکردی...! ما هم آقای محبوب نژاد رو میفرستادیم بره ساز بزنه و تا همه باهامون قطع رابطه کنن!!
 
سلام بر سپیده عزیز
درباره من که میدونی

اگر بتونی درباره موسیقی و نظر اسلام چیزی برای من از اونور بدی بیاد

ممنون میشم .
 
ارسال یک نظر



<< Home
تمامی حقوق مادی و معنوی مطالب و محتویات این وبلاگ متعلق به نویسنده وبلاگ میباشد.به مطالب میتوانید با اطلاع قبلی به دارنده وبلاگ لینک دهید.متشکر

نام:
مکان: آلمان