درود .می بینم که شوق داری.خوشحالم .پرتوان باشی
 

پری جان فکر کنم من منظورم را در کامنت قبلیم نتونستم درست بیان کنم و این باعث سوء تفاهم شده.ببین عزیزم مثال خوبی را زدی .برای مثال تو زمانی میتونی در مورد سرطان به شکل علمی آگاهی رسانی کنی که راجب آن اطلاع داشته باشی, اطلاعاتی که در نتیجه پی گیری مطلب و گذشته از آن تماس و صحبت با بیماران مبطلا به سرطان به دست آمده.در غیر این صورت اگر هیچ اطلاعی نداشته باشی چه گونه میخواهی آگاهی رسانی بکنی.ببین برای مثال درمطلبی که در پست جدیدت نوشتی به نکات بیشتری از مشکلات ترانسها اشاره شده و به موقعیت انها و نه تنها فقط به مشکلات شما بلکه به خواسته های شما و انتظاری که از جامعه دارید که حق انسانی شما هم هست بیشتر پرداخت شده.
خواننده ای که این مطلب شما را هم میخواند بهتر متوجه میشود که در صورت امکان کمک در چه زمینه های میتواند در راه بهتر شدن موقعیت زندگی ترانسها کمک کند.من در ادامه کامنت قبلیم هم همین پرسش را میخواستم مطرح کنم که فکر میکنی از چه راههائی میشه کمک کرد که البته در پست جدیدت به یکی از انها اشاره کردی و این خیلی هم خوبه.
 

ببین پری جان قصد من از باز کردن این بحث تشویق شما و دوستانتان به فعالیت بیشتر و تماس برقرار کردن بیشتر با دیگران است.ببین تا زمانی که شما به وبلاگها و نشریات اینترنتی دیگه سر نزنید و وبلاگتون را معرفی نکنید و از آنها دعوت به خواندن مطالبتان نکنید فکر میکنید چطور دیگر وبلاگها از وجود مطالب شما اطلاع پیدا میکنند. پری جان این کافی نیست که ترانسها و یا همجنسگرایان فقط با همنوعان خود در تماس باقی بمونند ,وقتی شما از وبلاگ من دیدن کردید باعث خوشحالی من شد و بعد از تقاضای شما به این که مطلبی هم در این مورد بنویسم که خیلی هم خوبه که این کار را کردید,من در اینترنت جستجو کردم و جمع اوری کردم که سر فرصت مطالعه بکنم برای نوشتن و به همچنین یک آدرس تجمع ترانسسکسولها را هم پیدا کردم که در صورت لزوم برای آشنای بیشتر با آنها تماس برقرار کنم.این را برای این مینویسم که بگم من مسائل شما را جدی گرفتم و برام فقط به یک همدردی محدود نمیشه.در ضمن پری عزیز من بیست سال است که از ایران دور هستم و در این مدت هم سفری به ایران نداشتم و امیدوارم که بتونم با خواندن مطالب وبلاگ شما و دیگر دوستان شما آشنائی بیشتری بدست بیارم. به هر حال پری جان امیدوارم که اگر سوء تفاهمی پیش آمده تونسته باشم که بر طرفش کنم و از آشنای باشما هم خوشحال هستم.ببخشید که مطلب طولانی شد.
 

سپیده جان به آزادی نسبی که حق هر فردی بود من محروم بودم پس از سالهای طولانی رسیدم . ازادی نعمتی است که زندگی را شیرین می کند .
شهربانو
 

شهربانو جان ممنون که سر زدی.متاسفم از اینکه همچه موقعیتی را داشتی ولی مهم اینه که حالا بتونی از زندگیت اونطور که خودت دوست داری استفاده کنی و مهمتر از همه به حرف این و اون اهمیت ندی و قبل از هر کس برای خودت زندگی کنی. زندگی نعمتیست که فقط یک بار به آدم داده میشه.روی گذشته دیگه نمیتونیم تأثیری بگذاریم اون را فقط میتونیم گاهی مرور کنیم ولی برای حال و آیندمون میتونیم تصمیم بگیریم.
 

شهربانو جان میدونم که ساده نیست و فقط در محیط آزاد زندگی کردن هم کافی نیست بلکه مهمتر از آن خود رااز زندانهای درونی آزاد کردن و از قالبهای در طول سالها شکل گرفته در ما است که آنهم احتیاج به ریشه یابی گذشته داره.و بر داشتن ساختارهای نهادینه شده کهنه و جایگزینی ساختارهای جدید و دادن فضای کافی برای نهادینه شدن آنها در درونمان کار ساده ای نیست ولی این ترس راکه ممکن است در این راه اشتباهاتی بکنیم باید از خودمون بگیریم.اشتباه کردن و امتحان کردن را هم برای همین گذاشتند که ادم ازشون استفاده کنه.تو با نوشته هات به خیلی از مسائلی میپردازی که شاید هر کسی جرأت پرداختن به آنها را نداشته باشه و این کاره بزرگیه که نشان قدرت و شهامت تو عزیز است و اگر هم در این مسیر گاهی افسرده خاطر بشیم و مأیوس ,هیچ عیبی نداره اون هم یک حالت طبیعیه و در ادامه آن روزهای شاد و احساس رضایت داشتن از خود را حتمأ خواهیم داشت.با تمام وجود برات شادی زندگی را آرزو میکنم.
 

سپیده جان

همین الان کامنت محبت آمیز شما را در وب لاگم دیدم. ممنون...من هم از خواندن یادداشت های شما لذت بردم. شعر تحکم آزادی را دوست داشتم با اینکه هنوز فکر می کنم آزادی قواعد بازی خود را دارد برای همین به نظرم آزادی تحکم می کند
 

سحر عزیز چقدر خوشحالم که در اینجا میبینمت وممنون از اینکه نظرت را برام نوشتی.سحر جان به نکته بسیار مهمی اشاره کردی.البته کلا من به شخصه چندان اهل شعر نیستم و معدود شاعران وشعرهای هستند که جذبم میکنند و اریک فرید یکی از آنهاست و من حقیقتأ نمیدانم که این شعر را در چه زمانی گفته ولی حدس میزنم که به سالهای هفتاد که جنبشهای آنتی آتوریته بخصوص در آلمان در همه جا و به شکلهای مختلف خود را نشان میداد بر میگرده و شاید بیشتر حالت سمبولیک داشته باشه.نظرت من را به فکر انداخت ,دقیقن همانطور که نوشتی هر بازی قواعد خواص خودش را دارد و اگر لزوم این قواعد را یا به معنای دیگر پرنسیبها و قانونمندیهای لازمه برای حفظ دستاوردهای آزادی و محیطی سالم برای رشد و جلو گیری از هرج و مرج و آنارشی را ضروری بدانیم باید تحکم قوانین وپرنسیبها و در نتیجه تحکم آزادی را قبول کرده و ارزش بگذاریم ولی مثلمأ به همان انداز نیز ایجاد و قبول محیط و فضای برای نگرش و بازنگری بروی آن قواعد و پرنسیبها.
 

مدتیست که مقوله نسبی نگری در مقابل مطلق گرائی ولی از طرفی فرق آن با هرج و مرج فکر مرا مشغول کرده و دوست دارم که مطلبی در این مورد بنویسم .گاهن در بعضی موارد به نظرها و نوشته های افراد یا جریاناتی که رفتار و عملکردشان بیشتر نشانگر آرمانگرائی و ایدئولوژی پروری حال فرقی نمکند که چه جریانی بر میخورم که برای اثبات نظر" لزوم یک فضای مطلق" خود دید" نسبی نگری" را با وجود آنارشی و هرج و مرج اشتباه میگیرند و حتی به ایجاد یک فضای بی قانون و بی پرنسیب کمک میکنند برای بی آبرو کردن دید "نسبی نگری" که بگویند"بله این هم از نسی نگری" . و گاهی فکر میکنم که آیا در حقیقت این خود مطلقگرایان نیستند که براحتی به هرج و مرج طلبان تبدیل میشوند و فاصله آنها با هم چقدر نزدیک و یا چقدر دور میتواند باشد.تفکراتم را در این مورد هنوز چندان جمع و جور نکردم و شاید هم در مواردی اشتباه فکر کنم و خوشحال میشم سحر جان اگر نظرت را بنویسی و متشکر از اینکه با اشاره به تحکم آزادی افکار من را در این باب به جریان انداختی.
 

سلام دوست عزیز. وبلاگتان را خواهم خواند و در پست های جدید، اگر نظری داشته باشم، حتمن خواهم نوشت.
 

سپیده جان بهترین ایام عمرم را ، سالیان درازی را در قفس زندگی کردم و اکنون با خیال آسوده نوشتن برایم نعمتیست بس بزرگ . از دلگرمی و محبت شما تشکر می کنم .
شهربانو
 

Mamnoonam az mohabatetoon, hanooz baad az 4 saal az shenidan inke weblog e man be del kasi neshaste ast ehsaas e rezayat e amighi peida mikonam.
 

سپیده جان فکر کنم در مورد آزادی بیشترین مساله ای که قابل بحث این که جقدر قراردادهای اجتماعی می توانند آزادی ها ی انسانی را محدود کنند و این محدودیت چقدر با آزادی های مورد پذیرش استاندارهای بین المللی مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر سازگاری دارد. در مورد فلسفه آزادی ، تعریفش و رابطه آن با اخلاق و مخصوصا حقوق خیلی نوشته شده. مساله مطلق گرایی آزادی تقریبا دیگر یک امر مردود که عموما نمی شود از آن به عنوان یک امر واقعی صحبت کرد. بهر حال اگر چیزی جدیدی به ذهنت رسید حتما به من هم خبر بده
 

Hello, i think that i saw you visited my blog thus
i got here to go back the desire?.I am attempting to find
things to enhance my website!I assume its good enough to use a few
of your ideas!!

Look into my site: vakantiewoning huren
 

Why people still make use of to read news papers when in this technological globe everything is presented on web?



Here is my blog vakantiehuisjes frankrijk
 

Thanks for some other magnificent article. Where else could anybody get that type of
information in such a perfect way of writing? I've a presentation next week, and I'm
at the search for such information.

Feel free to visit my page site
 

I loved as much as you will receive carried out right here.
The sketch is tasteful, your authored subject matter
stylish. nonetheless, you command get bought an nervousness over that you wish be delivering the following.
unwell unquestionably come further formerly again since exactly the same nearly very often inside case you
shield this hike.

Here is my webpage: vakantievilla zuid frankrijk
 

Why visitors still make use of to read news papers when in this technological world all is presented on web?


Feel free to surf to my web site vakantiewoning frankrijk